مکاتبات بین هنینگ و تقیزاده از منظر مبادلات علمی که دغدغۀ اصلی این دو دانشمند تراز اول (یکی غربی و دیگری شرقی) بوده، حاوی اطلاعات بسیار مفیدی در زمینل تخصصی مطالعات آنهاست. با این وجود این نامهها میتوانند دریچهای به سوی روش تحقیق، تفکر و استدلال آنها باز کنند.
شرح عکس: عکسِ منتشرنشدهای از ایرج افشار که در ١٢ خرداد ١٣٨٧ در منزل شخصیاش در تهران ثبتشده و در گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار نگهداری میشود.
مراسم پاسداشت یاد ایرج افشار، چهره فقید فرهنگی برگزار میشود.
بعضی آدمها، تنها یک نام نیستند که محدود و محصور به اسمی روی جلد کتابی یا پیشانینوشت مقالهای باشند. تأثیرگذاریشان بسیار بیش از اینهاست، و تا سالها و دههها ادامه دارد. فعالیت آنان در حیاتشان، چنان از کمیت و کیفیت حیرتانگیز و رشکبرانگیزی برخوردار بوده است که در مماتشان نیز جامعۀ علمی را منتفع میسازند و این مهم، در کار و کارنامهشان هویدا است.
چون این مجلس دلپذیر برای ادای احترام بیشائبه به احمد منزوی است بر کمینه فرض شد دعوت همکارانه و راستین او را برای حضور در مجلسی که دوستدارانش بههم مینشینند بپذیرم و از دقایق همصحبتی و تجدید دیدار آنان لذتیاب شوم.
میرسید احمد محیط طباطبایی، رئیس ایکوم ایران (شورای بینالمللی موزهها) میگوید: کتابخانه موزه رضا عباسی با موضوع ایرانشناسی حدود 10 هزار عنوان کتاب دارد. همینطور مجموعه نشریات آن شامل 90 عنوان روزنامه و نشریههای دوره مشروطه که توسط زندهیاد ایرج افشار در این کتابخانه گردآوری شد، از دیگر امتیازهای این کتابخانه تخصصی است.»
یرج افشار را با عناوین علمی پرشماری می شناسیم؛ ایرانشناس، کتابشناس، نسخه پژوه، مؤلّف، مصحّح، فهرست نگار، پژوهشگر و مدیر نشریات گرانسنگ ایرانی. او در هر کدام از این تخصّص ها سرآمد زمان بود و در همه آنها می کوشید فرهنگ ایرانی و زبان فارسی را گسترش دهد و برتری بخشد.
ایرج افشار با روایتهایی به توصیف اینکه سعید نفیسی چطور در جمعآوری کتاب حریص بود میپردازد و در عین حال از اینکه کتابهایش را به آسانی به هر کس قرض میداد و ماجرای فروش آنها میگوید.
آنچه در پی می آید، برگزیده ای است از چند نامۀ ایرج افشار که هنگام سفرِ خارج از کشور، به دکتر منوچهر ستوده، دوست دیرین خود نوشته است. از این سطور نیک می توان دریافت که او نه تنها سفرهای چند ماهه، بلکه در سفرهای کوتاه چند روزه نیز، در حسرت وطن و دوست کوه و دشت خویش، بی تاب بوده و برای بازگشت، روز شماری می کرده است. امید که نشر این نوشته ها، یادِ دو دانشمند ایران دوست و ایران شناس را در خاطر دلبستگان فرهنگ و تمدن این مرز و بوم خرم کند.
دوست دیرینه ام دکتر عبدالحسین زرین کوب درگذشت. او از سال 1353 دچار بیماری فلبی شد. چند تن از افراد خاندانش به همین درد درگذشتند. او چند بار، برای رهایی از رنجوری، تن به تیغ جراحان سپرد. درین چاره جویی سفرهای ناگواری را به امریکا و اروپا رفت. هربار همسر بردبارش با او همراه بود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید